علت طولانی شدن اعلام رای بیرانوند به مدت ۴۰۰ روز چیست؟ به همراه توضیحی درباره تاخیر آن
به نقل از سلام نو، روند حقوقی مرتبط با پرونده علیرضا بیرانوند به لحاظ قانونی نیازی به ۴۰۰ روز زمان نداشت، اما تصمیمگیریهای تاج و ممبینی باعث شد تا شرایط به این صورت رقم بخورد.
در تاریخچه حقوقی فوتبال ایران، پروندههای بسیاری وجود دارند که نه به دلیل پیچیدگی قوانین، بلکه به خاطر تأثیر عوامل خارجی، به داستانهای غمانگیز یا طنزآمیز تبدیل شدهاند. یکی از نمونههای بارز این قضایا، مربوط به گلر تراکتور است؛ بازیکنی که پس از فسخ قرارداد با پرسپولیس، برای رسیدن به تصمیمی حساس و احراز محرومیت ۴ ماهه، به مدت طولانی ۴۰۰ روز در بلاتکلیفی به سر برد، در حالی که حل و فصل امور حقوقی آن نه به تفسیر عمیق نیاز داشت و نه مهارتهای پیچیدهای فراتر از اصول ابتدایی مقررات فوتبال را میطلبید.
مبنا و موضوع اختلاف کاملاً ساده و روشن بود:
الف ـ طبق ضوابط و متمم قرارداد، اقدام به فسخ یک طرفه توسط بازیکن تنها ۱۵ روز پس از پایان فصل معتبر بود؛ و سوال حقوقی واقعی اینجاست که «پایان فصل» چه زمانی به معنای قانونی آن است؟ آیا به معنی آخرین بازی پرسپولیس است یا آخرین دیدار تمامی مسابقات رسمی فصل (که همان فینال جام حذفی است)؟
ب ـ علاوه بر این، هر گونه فسخ قرارداد نیازمند ارائه اخطار کتبی به باشگاه مربوطه بود، در حالی که در این پرونده چنین اخطاری از سوی بازیکن ارائه نشده بود و شرایط قانونی برای فسخ بهطور جدی برقرار نبود.
به وضوح مشخص است که تعیین “پایان فصل” در قوانین نقل و انتقالات به روشنی به آخرین مسابقه رسمی فصل، یعنی فینال جام حذفی، مرتبط میشود و نه آخرین بازی پرسپولیس؛ و عدم ارائه اخطار کتبی نیز شاهدی بر فقدان تشریفات لازم برای فسخ قرارداد بود. احراز این دو نکته، با انجام یک مطالعه ساده از آییننامهها و مرور مستندات و تقویم بازیها، به راحتي کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد. نگارش حقوقی این رأی، حداکثر ۱۸ دقیقه به طول میانجامید؛ و تایپ متن نیز با سرعت متوسط یک تایپیست، در نیم ساعت کامل میشد. در حقیقت، میتوان با قاطعیت گفت که موضوعی که میتوانست در کمتر از یک ساعت حل و فصل شود، به مدت ۴۰۰ روز طول کشید.
اما علت این فاصله و مشکلات و دشواریها چه بود؟ پاسخ آشکار و واضح در مقامی است که شاید نگارش آن به صورت مستقیم امکانپذیر نباشد، اما تمام اعضای آگاه جامعه فوتبال و حقوق ورزشی، به آن واقفاند: فشارهای غیرفوتبالی ـ جریانات خاص و شخصیتهای موثر، به علاوه سیاستهای تاج و ممبینی، مانع از سرعت در صدور رأی و به تأخیر انداختن آن شدند. اگر به ارکان قضایی اجازه داده میشد با استقلال کامل عمل کنند، این رأی میتوانست مصداقی از یک تصمیم حقوقی مؤثر و منصفانه باشد.
در این ماراتن نامعقول، نه تنها اعتبار دادرسی به شدت آسیب دید، بلکه این گلر جوان نیز به مدت ۴۰۰ روز هدف هجمهها و فحاشیهای هواداران و اصحاب رسانه شد. او به خاطر تأخیر فدراسیون در صدور و ابلاغ رأی، تحت فشارهای اجتماعی قرار گرفت، بیآنکه فرایند دادرسی از اصول عدالت و سرعت برخوردار باشد.
در پایان، شاید برقراری عدالت در فوتبال ما، نه تنها در مقررات جای دارد بلکه در شجاعت ابلاغ یک رأی در زمان معقول نیز نیاز به راهحلهای فنی و اخلاقی دارد؛ نه اینکه ۴۰۰ روز در هالهای از سردرگمی و گذر از چالشهای مشهود و نامشهود قرار داشت. نتیجه این داستان این است که مدعی که “شیرینی” را مزه کرده بود، در نهایت کامش تلخ شد.